در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «شش پنگوئن کوچک»

یک نمایش سرگرم‌کننده

احمدرضا حجارزاده: وقتی صحبت از نمایش‌های کودک‌ونوجوان می‌شود، اغلب انتظار می‌رود با اثری شاد و موزیکال و حاوی پیام‌های اخلاقی و آموزنده برای مخاطب اصلی روبه‌رو هستیم اما گاهی این انتظار محقق نمی‌شود و تماشاگران با نمایشی روبه‌رو می‌شوند که فاقد ویژگی‌های نامبرده‌اند اما می‌تواند از حیث سرگرمی، آنها را با رضایت کامل از سالن بیرون بفرستد. این همان اتفاقی است که در اجرای نمایش «شش پنگوئن کوچک» به نویسندگی بوریس آپریلوف (نمایشنامه‌نویس و طنزپرداز بلغاری) و کارگردانی رضا عبدالعلی‌زاده افتاده است.

نمایش «شش...» داستان بانمکی دارد که البته خالی از اشکال نیست. با این‌حال به راحتی می‌تواند مخاطبان کم‌سن‌وسال خود به‌ویژه خردسالان و کودکان را با خود همراه کند. در این نمایش، همان‌طور که از نامش برمی‌آید، با شش بچه پنگوئن بامزه و بازیگوش طرفیم که یک روز برخلاف تاکید فراوان پنگوئن بزرگ برای دوری از خرس قطبی وحشی، در سفری کوتاه به جست‌وجوی او می‌پردازند!

در وهله نخست به نظر می‌رسد از تولد پنگوئن‌های کوچک زمان زیادی نمی‌گذرد، چون آن‌ها تاکنون از محل زندگی خود دور نشده‌اند و حیوانات ساکن در منطقه قطبی را ندیده‌اند. از این‌رو در گردش کوتاه خود، حیواناتی نظیر شیر دریایی، نهنگ، خرس قطبی و البته شتر را نمی‌شناسند و به‌سادگی با آن‌ها دوست و هم‌کلام می‌شوند؛ بنابراین شاید بهتر بود نویسنده نمایش‌نامه به این مسئله اشاره می‌کرد تا رفتار و اکتشاف پنگوئن‌ها در برخورد با جانوران و پدیده‌های نو، عجیب و غیرمنتظره حس نشود. ضمن این‌که در بخش پایانی داستان، معلوم نیست چرا ناگهان خرس مادر از خیرِ خوردنِ پنگوئن‌ها می‌گذرد و آن‌ها را با خرس کوچولو تنها می‌گذارد.

آیا آشنایی و دوستی کوتاه‌مدت فرزندش با پنگوئن‌ها، توجیه مناسبی برای گذشتنِ او از غذاست؟ آیا بهتر نبود همان‌طور که بچه خرس، مادرش را مهربان و دوست‌داشتنی توصیف می‌کند، با چنین خرسی مواجه می‌شدیم یا دست‌کم خرس قطبیِ مادر، تظاهر می‌کرد که غذای اصلی آن‌ها ماهی است و اصولاً علاقه‌ای به خوردنِ پنگوئن‌ها ندارند؟!

همین مشکل در مورد برخورد پنگوئن‌ها با نهنگ وجود دارد.شش پنگوئن کوچک که به راحتی وارد دهان نهنگ می‌شوند، چطور و با چه ترفندی از دهان او خارج می‌شوند؟! اصلاً چرا وقتی بچه نهنگ می‌پرسد آیا کسی داخل دهان اوست، پاسخ منفی می‌دهند؟ چرا از او درخواست نمی‌کنند تا پنگوئن‌ها را به ساحل برساند و آن‌ها را آزاد بکند؟ نهنگ هم که می‌تواند به راحتی پنگوئن‌ها را بخورد، به چه بهانه‌ای آن‌ها را صحیح و سلامت از دهان خود خارج می‌کند؟

حضور شخصیت شتر در سرزمین یخ‌زده قطب نیز جای پرسش است.گرچه شتر اعتراف می‌کند براساس حواس‌پرتی سر از آن سرزمین درآورده، ولی چرا او بیش‌تر معرفی نمی‌شود که از کجا آمده و چرا گم‌شده و چطور به قطب شمال رسیده؟! با وجودی که مخاطب نمایش، متوجه فضای فانتزی و کمدی نمایش می‌شود و از آن لذت می‌برد اما این پرسش‌های بی‌پاسخ در نمایش، او را به فکر وا می‌دارد و میزان تأثیرگذاری و ماندگاری داستان را در ذهن او کم می‌کند.

البته نمایش‌نامه در لحظات کوتاهی، پیام‌های کوچکی مثل دوستی و اتحاد در قبال مشکلات، به تماشاگرش ارسال می‌کند که به دلیل شیوه اجرایی نامناسب، پیام‌های آموزشی نمایش، لابه‌لای ریتم کسالت‌بار قصه و اجرا گم می‌شوند.

از قصه که بگذریم، اجرا و کارگردانی نمایش هم ضعف‌های اساسی دارد. برای مثال، در نخستین صحنه شاهد ورود شتر هستیم که بی‌هیچ کلام و دلیلی فقط طول صحنه را طی می‌کند و بعد قصه اصلی پنگوئن‌ها آغاز می‌شود. درحالی‌که شتر، بانمک‌ترین شخصیت نمایش و برگ برنده آن است و اگر به‌وقت مناسب و جایی که لازم است، وارد صحنه می‌شد، قطعاً با غافلگیری و تأثیرگذاری بیش‌تری در ذهن تماشاگر همراه بود.

همچنین از شخصیت پنگوئن بزرگ استفاده درستی نشده. او غیر از تاکید بر احتیاط پنگوئن‌ها در مواجهه با خرس قطبی وحشی، چه کارکرد دیگری دارد؟ آموزش‌های او به بچه پنگوئن‌ها بیش‌ازحد لازم و خسته‌کننده است. تنها جنبه سرگرم‌کننده و خنده‌دار این بخش، شوخی‌های او با عصا و زمین خوردن‌های اتفاقی است که اصولاً چنین موقعیت‌هایی همیشه موجب خنده بچه‌ها می‌شود و ترفند تازه‌ای نیست.

در ادامه داستان هم متأسفانه خلاقیت و موقعیت قابل توجه‌ای در نمایش نمی‌بینیم که هیجان مخاطب را تحریک و او را به دنبال کردن نمایش ترغیب بکند. البته نام‌گذاریِ پنگوئن‌ها برحسب تعداد و به‌صورت تکرار کلمه «پَن» و آخرین نفر با نام «گوئن»، بامزه است، حتی شمردن آن‌ها توسط سرپرست‌شان (پَن) برای بار اول خنده‌دار و جالب است، ولی تکرار همان شکل از سرشماری پنگوئن‌ها، موجب افت ریتم نمایش و عدم غافلگیری تماشاگر می‌شود. درست مثل تکرار صدای پنگوئن بزرگ که غیر از مرتبه اول، در نوبت‌های بعدی توجه کسی را جلب نمی‌کند و بی‌مزه جلوه می‌کند.

صحنه شترسواری پنگوئن‌ها موقعیت خیلی خوبی در نمایش است که می‌توانست تماشاگر را سر ذوق بیاورد و کرختی اتمسفر نمایش را از او دور بکند، ولی کارگردان ایده خوبی در اجرای آن به کار نبرده و شترسواری پنگوئن‌ها به یک صحنه ساده و غیرخلاقانه با موزیک و حرکات فرم پنگوئن‌ها شده که نمی‌تواند تصویر سوارشدنِ پنگوئن‌ها را بر کوهان شتر در ذهن تماشاگر تداعی بکند. شاید بهتر بود در این صحنه، پنگوئن‌ها روی سکوهای پله‌مانندی به ترتیب قد پشت سر شتر می‌ایستادند تا سواربودن‌شان بر کوهان شتر به خوبی احساس بشود.

نمایش «شش...» که گویا در سال‌های دوری پیش‌ از این نیز روی صحنه رفته بود و اکنون بازتولید شده، متأسفانه در اجراهای جدید به‌روز نشده و کهنگی قصه و اجرا در تمام لحظه‌های کار پیداست. شاید تازه‌ترین  تمهید در اجراهای تازه این نمایش، استفاده از نور ماورای بنفش در صحنه دهان نهنگ باشد که هرچند حس‌وحال متنوعی به شکل کار بخشیده، ولی کاربرد نور ماورای بنفش در نمایش، لزوماً باعث به‌روزشدن یک اثر نمی‌شود.

بازی بازیگران را می‌توان تنها نقطه قوت نمایش دانست. گرچه گریم و لباس‌های تن‌پوش در ایجاد باورپذیری حیوانات بیش‌ترین تأثیر را در نقش‌آفرینی بازیگران داشته‌اند اما ظرافت حرکات بازیگران در تقلید راه‌رفتن و رفتار حیوانات هم در شکل‌گیری چنین حسی بی‌تاثیر نبوده. بازیگران نقش پنگوئن‌ها، بخصوص در آوازخواندن و حرکات دسته‌جمعی خیلی خوب و هماهنگ‌اند. پوزیشن شیر دریایی (شادی کارائین) روی قالب‌های یخ و حرکاتش در گفت‌وگو با پنگوئن‌ها قابل‌قبول و درست است.

ضمن این‌که او در نقش خرس قطبی وحشی هم بازی دوست‌داشتنی و شیرینی ارائه کرده، ولی دو بازی خیلی خوب و ستودنی نمایش را باید از آنِ زهرا سمواتی (خرس کوچولو) و پویا پیروزرام (شتر و صدای نهنگ) دانست. سمواتی درست مثل یک بچه خرس، در نقش خود ملوس و دل‌نشین ظاهر شده و خنده‌ها و حرکات او، مثل تزریق هوای تازه به نمایش عمل می‌کند.

پیروزرام هم در نقش شتر موفق شده با بیان دیالوگ‌ها به لهجه عربی، خنده‌های بیش‌تری از تماشاگر بگیرد. هرچند که بخشی از موفقیت نقش شتر، مدیون حرکات دقیق و هماهنگ محمدطاها غیبی در نقش کوهان شتر با پویا پیروزرام در نقش سرِ شتر است.

در نهایت باید گفت نمایش «شش پنگوئن کوچک» شاید اگر از ترانه‌های بهتر، موسیقی‌های بیش‌تر و کارگردانی هوشمندانه‌تری بهره‌مند بود، به یکی از نمایش‌های موفق حوزه کودک تبدیل می‌شد، ولی اکنون می‌توان آن را تنها به عنوان اثری صرفاً سرگرم‌کننده برای وقت‌گذرانی به دیگران معرفی کرد.